معرفی کتاب ما بد جایی ایستاده بودیم
روایتی از شور و شوق جوانی و به آتش کشیده شدن آمال و آرزوها. کتاب ما بد جایی ایستاده بودیم، رمانی با درون مایهای سیاسی و اجتماعی نوشته رضا فکری است که ماجرای زندگی چند جوان را در یک بازه ده ساله به تصویر میکشد.
درباره کتاب ما بد جایی ایستاده بودیم:
در رمانهای کلاسیک سفری زیبا و منظم از سیر و سلوک قهرمانان داستان به تصویر کشیده میشود اما کتاب ما بد جایی ایستاده بودیم یک رمان مدرن تمام عیار و سرشار از پیچیدگیهای روایی و چالشهای بسیار پیش روی قهرمانان داستان است که قصد دارد از دورانی ده ساله و پر فراز و نشیب از سفر و چالشهای پیش روی آدمها در جادهی پر پیچ و خم زندگی بگوید.
شبدیز جوانی بیست ساله و عصاینگر اما بامرام و معرفت است. اسد شخصیتی مستقلتر دارد و به خودش مسلط است و از چهارچوب آرمانهایی که همنسلانش برای خودشان در نظر گرفتهاند کاملا فارغ است. شبدیز و اسد دو شخصیت محوری این کتاب هستند که در ترمینال جنوب تهران برای نخستین بار یکدیگر را میبینند. شخصیت آنها بر ضد هم اما خودشان همراه یکدیگر هستند. شبدیز در ابتدای دهه سوم زندگی به سر میبرد و در تکاپوی رسیدن به خواستهها و آرزوهایش است اما اسد تجربه بیشتری از زندگی دارد و میداند چشمانداز آرمانگرایانهای که همنسلانش به جامعه دارند هرگز به حقیقت نخواهد پیوست. مسیر سفر زندگی از یکی از آنان مرشد میسازد و از دیگری مرید. اما باز هم مرشد و مریدی که با معنای کلاسیک و سنتی آن بسیار فاصله دارد.
در آغاز آنها تصمیم میگیرند که از پایتخت، مرکز ثقل اتفاقات سیاسی و اجتماعی، دور شوند و سرنوشتشان را جای دیگری رقم بزنند. در طول این سفر اسد به شبدیز راه و رسم زندگی را میآموزد. اما سفر زندگی آنها مفصلتر، پرپیچ و خمتر و طولانیتر از این خواهد بود.
لحن رمان ما بد جایی ایستاده بودیم آمیختهای از طنز و اندوه است و همین امر به ملموستر شدن فضای آن کمک شایانی کرده است. فضای آن در دورانی که سرشار از دگرگونیها و التهابهای سیاسی و اجتماعی است میگذرد و تغییر و تحولات عاطفی، فکری، اجتماعی، فرهنگی جوانهای این دوران را توصیف میکند