بیماری منهتی به مرگ

معرفی کتاب بیماری منتهی به مرگ: شرحی روانشناسانه از منظر مسیحی به قصد تهذیب و تنبه
کتابی برای آهسته‌خوانان! کتاب بیماری منتهی به مرگ یکی از برجسته‌ترین آثار فلسفی قرن نوزدهم، ناامیدی و فلسفه‌ی آن دوران را به وصف می‌کشد. سورن کی یرکگور شرحی روانشناسانه از دیدگاه مسیحیت درخصوص یکی از پرتکرارترین حالت‌های انسانی ارائه می‌دهد.

درباره‌ی کتاب بیماری منتهی به مرگ:
بیهوده نیست اگر این‌گونه بگوییم یکی از اصلی‌ترین ویژگی‌ها و دستاوردهای اندیشمندانی که در گروه فیلسوفان اگزیستانس قرار گرفته‌اند، توجه کردن و توجه دادن به ساحت «احوال» انسانی بوده است. در این بین یکی از نخستین نام‌هایی که به ذهن می‌رسد سورن کی یرکگور (Soren Kierkegaard)، فیلسوف دانمارکی است. در کتاب پیش روی او را سرگرم کندوکاو در مورد حالی می‌بینید که احتمالاً همه شما، کم‌وبیش در گذشته یا اکنون، با آن مواجه شده‌اید: نومیدی.

بیماری منتهی به مرگ (The Sickness Unto Death) کتابی که کی یرکگور آن را (در کنار ترس‌ولرز ) یکی از دو اثر برتر خویش می‌دانست و گواردینی آن را مناسب‌ترین مقدمه بر اندیشه او می‌شمرد، در اوایل سال 1848 ظرف چند ماه نوشته شد و پس از اینکه کی یرکگور نهایتاً بر تردیدهایش درباره انتشار آن فائق آمد، در سال 1849 انتشار یافت، شش سال پیش از مرگ نابهنگام نویسنده‌اش در چهل‌ودو‌سالگی.

مسئله نومیدی که از سال‌ها پیش دغدغه خاطر کی یرکگور بود، مضمون اصلی این کتاب را تشکیل می‌دهد، اما مواجهه او با این مسئله به‌ صورتی است که موضوعات اگزیستانسیال بااهمیتی مانند خود بودن، گناه، فردیت، ایمان و جز این‌ها نیز مورد توجه قرار می‌گیرد.

کتاب از دو بخش تشکیل شده است. بخش اول که محتوای فلسفی‌تری دارد، از دیدگاه لویی دوپره، «تحلیلی پدیدارشناسانه» از نومیدی است. در اینجا نویسنده ناامیدی را با اتکا به ایده خود به‌مثابه هم‌نهادی از اضداد توصیف می‌کند و انواع نومیدی را براساس خواستِ خود بودن یا خود نبودن توضیح می‌دهد.

نومیدی «بیماری خود» است، بیماری‌ منتهی به مرگ به آن معنایی که کی یرکگور در نظر دارد. در‌عین‌حال، نومیدی مسئله‌ای کاملاً منفی نیست و با توضیحی که در کتاب آمده است لایه‌هایی مثبت نیز دارد. پشت سر گذاشتن این تجربه و تفکر در مورد آن می‌تواند راهی بگشاید به‌ سمت رستگاری‌ای که در بخش دوم کتاب از آن سخن گفته شده است. در این بخش که فضایی اغلب الهیاتی دارد، نویسنده مسئله نومیدی را در بستری مسیحی جست‌وجو می‌کند و آن را به ویژه در مقایسه و ارتباط با گناه قرار می‌دهد: ناامیدی گناه است و باقی ماندن در شرایط گناه، گناهی دیگر.

عنوان کتاب کی یرکگور تلمیحی است به ماجرای مرگ و رستاخیز ایلعازر در عهد جدید. کی یرکگور خود در «درآمد» و متن کتابش درباره خاستگاه و مدلول این تعبیر سخن می‌گوید و مراد خویش را از آن روشن می‌کند.

یکی از تمهیدات و شگردهای نویسندگی کی یرکگور استفاده از نام‌های مستعار است. بیماری منتهی به مرگ نیز در اصل نام نویسنده‌ای را بر پیشانی دارد که کی یرکگور او را آنتی  کلیماکوس خوانده و نام خودش را به‌عنوان ویراستار متن او ذکر کرده است. اینکه به چه دلیل یا دلایلی کی یرکگور در بستر آنچه «ارتباط غیرمستقیم» نامیده‌اند بسیاری از کتاب‌هایش را به نامی غیر از نام خودش منتشر می‌کرد داستان بلند و البته جذابی است. در این زمینه پرسش مهم این است که این نام‌ها یا نقاب‌ها چه نسبتی با خود کی یرکگور دارند. آیا جملگی با خود او یکی هستند یا هرکدام وجهی از وجود و اندیشۀ او را نمایندگی می‌کنند؟

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *