معرفی کتاب استالین جوان؛ از تولد تا انقلاب اکتبر
کتاب استالین جوان؛ از تولد تا انقلاب اکتبر نوشتهٔ سایمن سیبیگ مانتیفوری با ترجمهٔ بیژن اشتری است. «سایمن سیبیگ مانتیفوری» پژوهشگر و مورخ انگلیسی در این کتاب تلاش میکند به این پرسش پاسخ دهد که چطور استالین که در ۱۸۹۸ جوانی آرمانگرا بود و در ۱۹۰۷ یک راهزن، به یک مارکسیستِ متعصب آدمکش در دهه ۱۹۳۰ تبدیل شد و کمی بعد به فاتح برلینِ ۱۹۴۵؟
درباره کتاب استالین جوان؛ از تولد تا انقلاب اکتبر
تاکنون کتابهای زیادی درباره استالین نوشته و بسیاری از آنها به فارسی ترجمه شده است. شاید عدهای تصور کنند که همه حرفها درباره استالین زده شده و دیگر هیچ نکته تازهای درباره او وجود ندارد. اما مانتیفوری ده سال درباره این موضوع تحقیق کرد و با دستیابی به اسناد تازه کشف شده در آرشیوهای گرجستان، روسیه و… پرتو تازهای بر زندگی یکی از مخوفترین و مرموزترین جباران قرن بیستم انداخته است.
مانتیفوری بیوگرافی و تاریخ را به نحو خلاقانهای با هم ترکیب کرده و در مجموع توانسته شخصیت مرموز استالین را با جزئیات کامل و دقیق به خواننده بشناساند. پرداخت کاراکترها در این کتاب تنها با کتابهای داستانی قابل قیاس است؛ بیجهت نیست که یکی از منتقدان، کارِ مانتیفوری را با آثار برجسته ادبیات پلیسی مقایسه کرده است. در مجموع میتوان ادعا کرد که هیچ نویسنده و پژوهشگر غربیای تا این حد نتوانسته به استالین و اطرافیان وی نزدیک شود.
کتاب استالین جوان؛ از تولد تا انقلاب اکتبر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به تاریخ و علوم سیاسی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب استالین جوان؛ از تولد تا انقلاب اکتبر
این شهرِ دنج و خودمانی، پایتخت قزاقها و ولایت کوهستانی و دورافتاده تزار بود؛ شهری که در میانه دریای سیاه و دریای خزر واقع شده؛ یک دیگ درهم جوش از مردمانِ تندخو و مغرور. خیابان گلووینسکی از حیث شکوه و جلال، پاریسی به نظر میرسید. تئاترهای نئوکلاسیک، یک اپراخانه، هتلهای بزرگ و کاخهای شاهزادگانِ گرجی و تجار ثروتمند ارمنی در اینسو و آنسوی خیابان به چشم میخورد. اما به محض عبور از میدان ایروان، روح آسیایی شهر پدیدار میشد.
دوره گردان و بساطدارانِ شهر با آن لباسهای عجیب و غریبی که به تن داشتند، لوبیاهای ادویهزده گرجی و کیک پنیر داغ (خاچاپوری) به رهگذران عرضه میکردند. سقاها، دستفروشها، جیببرها و حمالها در بازارهای ایرانی و ارمنی شهر در تردد بودند. این بازارها با کوچههای تنگ و باریکشان بیشتر تداعیگرِ یک شهرِ شرقی بودند تا یک شهرِ غربی. کاروانهای شتر و الاغ، با بارهای ابریشم و ادویه از ایران و ترکستان، با جعبههای میوه و شراب از نواحی روستایی گرجستان، از دروازههای کاروانسراها داخل و خارج میشدند. خدمتکارانِ جوان و پادوهای نوجوانِ کاروانسرا انواع خدمات را به مسافران ارایه میکردند، بارها و کیسههای آنها را حمل میکردند و از شترهای آنها مراقبت به عمل میآوردند. این پادو بچهها ضمن همه اینکارها میدان اصلی شهر را نیز زیر نظر داشتند. حالا با توجه به بازگشایی آرشیوهای گرجستان مشخص شده که استالین در آن دوره، از پادوهای کاروانسرا بهعنوان جاسوس و پیک استفاده میکرده است. همزمان در یکی از اتاقهای پشتی کاروانسرا، رییس گنگسترها ضمن قوت قلب دادن به مردان مسلحش، برای آخرینبار نقشه را با آنها مرور کرد. استالین آن روز صبح شخصآ در آنجا حضور داشت.