ارسطو به وجود خدایی اعتقاد دارد که برای «ناظر» زنده است. و در زندگی انسانی نیز نظر را بر همهچیز برتری مینهد؛ و آنجا که در «اخلاق نیکوماخوس» میگوید، لذت نظر را بر همة لذات دیگر برتری مینهیم، گمان میبرد که با این سخن طبیعت انسانی را تشریح میکند؛ حال آنکه در واقع طبیعت خود را توصیف میکند. طبیعت «نظرپرست» ارسطو بیش از همة آثار او، حتی مابعدالطبیعه در هشت فقره درسهای او دربارة طبیعت و حرکت که مجموعة آنها از دیرباز در محیط فرهنگی ما با عنوان «سماع طبیعی» شناخته شده است، متجلی است. این درسها پایههای آن چیزی هستند که «فلسفة طبیعی» ـ یا به قول خود ارسطو فلسفة دوم در مقابل فلسفة اولی ـ نامیده میشوند. اندیشة حاکم در این اثر، این اصل فلسفی ارسطویی است که همة موجودات از تضاد ماده و صورت نشأت گرفته و پدید آمدهاند، در حالی که صورت، هم علت محرک است و هم علت غائی؛ و مفاهیم بخت و اتفاق و ضرورت و نامتناهی و زمان و مکان و خلاء و حرکت و تغییر و کون و فساد همه از این دیدگاه مورد بررسی قرار میگیرند.
عنوان کتاب حاضر در دست نوشتههای یونانی «درسهایی دربارة طبیعت» است و مترجمانی که کتاب را به عربی برگرداندند نام «سماع طبیعی» به آن دادهاند و پیشینیان ما از قبیل افضلالدین مرقی کاشانی عنوان «سماع کیان» را نیز به کار بردهاند. در سالهای اخیر کسانی که دربارة ارسطو چیزی نوشته یا ترجمه کردهاند از کتاب حاضران با عنوان «طبیعت» یا «طبیعیات» یا «دروس طبیعیات» نام بردهاند، ولی در ترجمة حاضر با توجه به عنوان یونانی و پیروی از پیشینیان عنوان «سماع طبیعی» مناسبتر از عناوین دیگر دانسته شده است.